عسلک مامان 11 ماهه شد
سلام نفس مامان
امروز جمعه ٢٩ مرداد ماه سال ١٣٩٠ شمسی عسل مامان ١١ ماهه شد البته الان که من دارم تایپ میکنم ساعت ١:٣٠ دقیقه بامداد روز شنبست .نفسم با بابایی لالا کردن و مامانشم الان داره راحت و آسوده براش تایپ میکنه.
چند ساعت پیش منو عسلو بابایی رفتیم امامزاده عینلی و زینلی توی پونک.خیلی خوب بود کلی منو و بابایی دعا کردیم خصوصن واسه سلامتی همه نینی ها و عسل گلم.آخه امشب شب قدره..مامان جون امشب یکی از شبای مهم و با ارزشه .شبی که قرآن کتاب آسمونی ما نازل شده.تازه توی این شب تمام اتفاقاتی که قراره توی سال آینده برای ما پیش بیاد نوشته میشه.واسه همین همه واسه آمرزش گناهاشون و بر آورده شدن حاجاتشون دعا میکنن.راستی کنار ما چهار تا دختر خانم بودن که عاشق تو شده بودن تمام مدت تو رو بغل کرده بودن و از این دست به اون دست میکردن تو هم کلی حال میکردی ولی چون دیگه خوابت گرفته بود با بابا جون اومدیم خونه.
راستی دیشبم خونه خاله مژگان دعوت داشتیم.کلی ازت تعریف کردن.همه گفتن که عسلی کلی ماهتر شده.جیگرتو برم مامانی که اینهمه ماهی.
الانم میخوام چند تا از عکسای شما خانم طلا رو واسه ١١ ماهگیت بزارم
ایناهاشن:
مامان خودشو کشت تا این تلی که مامانی واست خریده رو بذاری سرت تا ازت عکس بگیرم ولی اگه تا آخر عکسا نگاه کنین حتی یه دفعه هم نذاشت تل رو سرش بمونه!
اینجا هم از اینکه تلو ازش گرفتم شاکی شده کلی خودشو لوس کرده تا بهش برگردونم.
اینم یه خوشحالی منحصر بفرد عسل مسلی به خاطر موفقیتش در متقاعد کردن من.استاد رسیدن به خواسته هاشه این عسلک.حالا یا با لوس کردن یا گریه یا...
عاشقتممممممممممممممممم