عسلی 2 تا صدف دیگه در آورد
نفس مامان دخمل نازم
خیلی وقته که تو دخملم به مامان مهلت نمیدی که برات بنویسم.ولی یه خبر خوب دارم
خانمی مامان بالاخره ٢ تا دندون بالاشم در اومد
شبا به خاطر دردش از خواب میپری و گریه میکنی مامانم واست ژل کین بیبی میزنه تا دردش آروم شه.
عسل جون دندونای پایین و بالاشو به هم میکشه و صدای کشیدن دندوناش به همو همه از فاصله دو متری میتونن بشنون.خودش کلی با این کار حال میکنه .
تمرین راه رفتن نفسمم خیلی بهتر شده اگه قبلن ٢ قدم میرفت و میخورد زمین الان شده چهار قدم.
عسلکم با گفتن دو بار حرف میم منو صدا میکنه ولی باباشو با دو بار یا چند بار گفتن حرف ب
یه کار دیگه ای که تازه یاد گرفته اینه که وقتی از یه ارتفاع مثل مبل یا تخت میخواد بیاد پایین برمیگرده و خودشو یواش یواش سر میده پایین در حالی که دستاشو هنوز به مبل یا روتختی گیر داده وقتی خیالش راحت میشه که پاش به زمین رسیده اون وقت دستاشو ول میکنه.
عسل خانم چیزایی که مال خودش نیستو بر میداره تا میاییم ازش بگیریم در میره این جوری
نفسم تا رسیدن به ١١ ماهگیش چیزی نمونده الانم کنارمه و داره با بند جورابش و باجایی که از من گرفته تا من راحت تایپ کنم مثل گوشی تلفن و دسته کلید بازی میکنه.یه جورایی آدم فکر میکنه این چیزا زنده اند آخه مرتب باهاشون حرف میزنه
الانم دیگه به من اویزون شده و داره بیتابی میکنه
باید برم
تا بعد