عسلعسل، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

نخستین هدیه آسمانی

اولین روز مدرسه

1394/8/14 4:44
نویسنده : مریم طالبی
757 بازدید
اشتراک گذاری

 

دختر قشنگم عسل مهربونم

به همین زودی نفسک من 5 ساله شد.در کانادا بچه ها از سن پنج سالگی به مدرسه میرن و عسل من هم امسال مثل همه بچه های کانادایی در 26 اوت 2015 به مدرسه رفت.من به شدت استرس داشتم.چون نمیدونستم عسل با شرایط جدید چطور میتونه کنار بیاد.یک عالمه بچه هم سن و سال خودش با یه سری آدم بزرگ که نه حرفشونو میفهمید نه زبانشونو بلد بود که باهاشون ارتباط بگیره.زمانی که عسل رو برای اولین بار به مدرسه بردم دلشوره عجیبی داشتم .مدرسه بسیار بزرگ و زیبا بود.با کلاسهای بزرگ و پر از وسایل کمک آموزشیو تجهیزات.در حیاط مدرسه معلمها برای خوش آمد گویی آمدند و بر اساس لیست نصب شده روی دیوار بچه ها کلاس بندی شدند.اولین دلشوره ها همین جا بود که بچه های ایرانی یک به یک از هم جدا شدند.نگرانی رو میشد در چهره تک تک این بچه ها و مامان باباهاشون دید.منم همین حس و حال رو داشتم.دخترشجاع من ایستاد در صف و با معلمشون مادام الگا راهی کلاس درسش شد.به ما گفتند امروز فقط دو ساعت کلاس هست و بمونید تا بچه ها رو تحویل بگیرین.برای روز اول بدک نبود و برای روزهای بعد به مرور ساعتها اضافه شد.عسل هنوز کارت سرویس مدرسه براش صادر نشده بود.به خاطر همین من باید میبردمش و میاوردمش.اولین دردسر من از همین جا شروع شد که عسل دوست نداشت با سرویس بره و هرروز صبح کلی گریه میکرد که شما باید منو ببرین.متاسفانه روز اولی هم که باید سوار سرویس میشد با سرعت باد از جلوی اتوبوس دوسیید و گریه کنان در رفت.من واقعا مستاصل شده بودم.از طرفی ادرین رو باید هر روز صبح به خاطر مدرسه عسل بیدار میکردم و با اتوبوس یرفتم مدرسه که خیلی سخت بود با بچه کوچیک.و از طرفی دوست نداشتم بچم از درس و مدرسه فراری بشه.در همون لحظه ای که عسل میدویید پا روی دلم گذاشتم و به عسل گفتم باید بری و چاره ای نداری.چون حس میکردم اگر این بار هم به حرفش گوش بدم دیگه نمیتونم قانعش کنم که بره.باید یکبار بره تا بفهمه خیلی خوبه و تجربه جدید براش خوشایند خواهد بود.خلاصه عسل رفت واونروز من تا ساعت سه که برگرده کلی دلشوره داشتم که دیدم خانم خانوما خندان و شادان برگشت.خب الهی شکر که به سلامت از این خوان هم گذشتم.در ادامه عکسای روز اول مدرسه شیرین عسل من در مونترال

 

مامان قشنگم.الهی به تمام آرزوهای خوبت برسی.دلم میخواد بدونی مامان  و بابا خیلی خیلی تلاش کردند که تو دختر گلم الان اینجا باشی و آینده روشنی داشته باشی.دختر قشنگم آینده از ان توست.بر بلندترین سکوهای افتخار تکیه بزن که بهترینها برای تو رقم خواهد خورد.

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)