عسلعسل، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

نخستین هدیه آسمانی

روابط عمومی عسل مامان حرف نداره

1390/9/24 0:23
نویسنده : مریم طالبی
303 بازدید
اشتراک گذاری

دخمل نازم خانم کوچولو

الان که دارم برات مینویسم یه ربعه که لالا کردی و بابا جونم خوابیده.امروز رفته بودیم دکتر.از دخمل گلم بگم که باهمه کسایی که اونجا کار میکردن از جمله آقای دکتر کلی دوست شده.تازه میره پشت استیشن و باهاشون کلی حرف میزنه.تو این ما بین هر آقا یا خانم تازه واردی هم که داخل بیاد با هاشون سریع دوست میشه.خلاصه اینکه اصلن مامانو باباشو توی اینجور جاها تحویل نمیگیره و هر چقدر تو نوزاذیش منو اذیت کرد الان داره تلافی میکنه.

اینم عکس عسل خانم با ترلان جان و خواهر گلش توی مطب دکتر همت خواه

عکس عسل توی مطب دکتر همت خواه

دیگه باید بگم خانمی مامان تا شش یاد گرفته بشمره البته چهارو نمیگه ولی به جاش میگه ده و جیغ میزنه.

چند روز پیش با بابا جون رفتیم هایپر و مامانی واسه دخمل گلم یه سوییشرت خوشگل خرید با یه جعبه خونه سازی .اون موقع لباسارو چک نکردیم.ولی وقتی اومدیم خونه دیدیم که با وجود اینکه توی رسید فروشگاه سوییشرت عسل حساب شده بود ولی صندوقدار یادش رفته بود دزدگیری که بهش وصل بودو ازش جدا کنه.فرداش با قبض دوباره رفتیم هایپر ولی متاسفانه اولش برخورد خوبی با ما نشدبا وجودی که اشکال از طرف خودشون بود و اگر هر جای دنیا این اتفاق میوفتاد باید ازمون معذرت میخواستند یه خانمی اومد قبض و سوییشرتو ازمون گرفت و رفت .وقتی از قسمت خزانه داری اونجا پرسیدیم گفت باید دوربینا چک بشن.خلاصه سرتونو درد نیارم خانم بعد نیم ساعت با سوییشرت برگشت و گفت به سلامت.گفتیم همین.گفتند همین.آره اینجا ایرانه و درسته فقط همین.تکنولوزی میاد ولی آموزش صفر.هنوز به پرسنلمون یاد ندادیم که با مشتری چطور باید برخورد کرد.همه بدن مگه اینکه خلافش ثابت بشه ولی همه جای دنیا همه خوبند مگه اینکه خلافش ثابت بشه.ببخشید خیلی حرف زدم .

خب دخمل گلم واسه امشب دیگه بسه.امیدوارم وقتی بزرگ شدی شرایطی باشه که این چیزا توش معنی نداشته باشه.

به امید اون روز

میبوسمت مامان جون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)