عشق منی
دختر نازم جیگر مامان
ساعت 12:30 شب الان خانمی و بابایی لالا کردن و منم دارم کارای عقب مونده ای که در حضور خانمی نمیشه انجام دادو انجام میدم .دختر مامان کلی شیطون شده نفس مامان تازگیها مامانو بابا رو محکم بغل میکنه میگه عشق منی الهی مامان دورت بگرده.تازه وقتی کار بدی میکنه که مامانی بهش اخم میکنه سریع مفهمه که کار بدی کرده و میگه جانم چی شد.چی بود خداییش سیاست 20 تو این شرایطم منم خندم میگیره و یادم میره که اذیتم کردی تازه بعضی وقتا میگه عزیزم که دیگه ماجرا رو پیچونده باشه.
الانم چند تا از عکسای دختر گلمو میزارم اول عکسایی که تو پارک ازش گرفتم پارک جوانمردان که تازه افتتاح شده البته وقتی ما رفتیم هنوز افتتاح نشده بود
با کمک بابایی داری سرسره سواری میکنی کلیم حال میکنی
اینم چند تا دیگه از عکسای خانمی در حال خوردن پفیش
خوشمزست نه؟
اینجا هم که به دعوت خاله مژگان جون رفته بودیم افطاری رستوران دستشون درد نکنه
اینم خانمی با بادکنکش روزی یه دونشو بابایی باید براش باد کنه عاشقشونه
و اینم یه عکس دیگه با بادکنک و جوباب یعنی جوراب یه روز این جوراباشو توی ماشین دید که دارن میچرخن کلی گریه کرد و با تمام زورش میخواست در ماشین لباسشویی رو باز کنه هی میگفت مامان جوباب دری یان یعنی در بیار
اینم یه عکس خوشگل دیگه که از عسلی گرفتم خودش هر وقت عکساشو روی مانیتور کامپیوتر میبینه کلی ذوق میکنه میگه عسل خانومه خانم خانومه بعضی وقتا هم میگه عسل نگبی یعنی نقوی به باباشم میگه آگا نگبی اگا نگبی (اقا نقوی)بیا هر وقت کار مهمی داره از این واژه استفاده میکنه
عشق منی جوجوی من