نیمه شعبان مبارک
کسی آرام می آیدنگاهش خیس عرفان است
قدمهایش پر از معنادلش از جنس باران است
کسی فانوس بر دستشبسان نور می آید
امید قلب ما روزی ز راه دور می آید
دختر گلم نفس مامان
الان ساعت 1 بامداد روز یکشنبه 28 تیرماه سال 90 و نیمه شعبانه.مامان جون نیمه شعبان تولد دوازدهمین اماممونه که همه ما منتظریم یه روز بیادو این دنیای پر از ظلمو پر از شادی و نور کنه.
مامان جونم امشب عروسی خاله الی هم هست قراره دوباره اون پیرهن عروس قشنگتو تنت کنم تا دوباره ماه ماه شی ولی تو رو خدا بهم قول بده این دفعه نزنی زیر گریه.
عسل جان مامانم
یه هفتست که با تمام وجودم دارم بزرگ شدنتو حس میکنم.مخصوصن موقع خواب که مثل آدم بزرگا برا خودت شلنگو تخته میندازی.اما چون دندونای بالات داره در میاد به شدت درد داری و نصف شبا جیغ میکشی و کلی گریه میکنی برات ژل دندون خریدیم که خداییش موثره 2 دقیقه نشده آروم میشی و لا لا میکنی.اینجوری
همش دوست داری دست منو گاز بگیری خداییش دندونات خیلی تیزن اون دو تا دیگشم در بیاد چه شودددددددددددددددد!
دختر نازم یه کار دیگه هم که نمیدونم از کجا یاد گرفته اینه که تا چیزی رو از دستت میگیرم میزنی زیر گریه و دمر میخوابی به علامت اعتراضو پاهاتو محکم میکوبی روی زمین.اگه زورت برسه اونا رومحکم نگهش میداری اگرم نه که این کارایی رو میکنی که گفتم.ولی مامان جون من اصلن دوست ندارم دخترم از این کارا بکنه قول بده دیگهبه چیزایی که مال بزرگتراست دست نزنی تا مجبور نشم ازت بگیرم.
عسل خانم هر وقت خیلی خوشحاله هم جیغ میکشه وقتیم که با هر جیغی من یا باباش جیغ میکشیم برا اینکه کم نیاره دومی رو بلندتر میکشه
عسل مامان یه سری اصواتو با هم ترکیب میکنه تا بتونه حرفشو بزنه.به باباش میگه ددی البته دال اول رو خیلی کشیده میگه
ددددددددددددددددد دی
حروف میم-واو-گ- و چند تا حرف دیگه هم به راحتی تلفظ میکنه
راستی تازگیها یه پارچه که دستت بیاد میندازی رو صورتت بعدش میکشی پایین تا من بگم دالی دوباره همون کارو تکرار میکنی.مامانی یه بار اینکارو کرد حالا بیچارش کردی اینجوری
خوب مامان جون برم بخوابم که فردا کلی کار دارم
دوست دارم
بای
راستی یادم نره از اونجایی که تو شیطون خانم حواس واسم نذاشتی اینجا بذارم تا یادم باشه
فکر کنم به رفتنش بیارزه