عسلعسل، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

نخستین هدیه آسمانی

مامانی شرمندتم.

دختر کوچولوی من.عسل زیبای من امروز چهارشنبه 3 دی ماه سال 1392 ساعت 11 شبه و من در حالی دارم این متنو برای دختر خوشگلم مینویسم که شما لالا کردی کنارم و بابایی هم داره یواش یواش میخوابه.برای اینکه نور اذیتتون نکنه رفتم کنار آشپزخونه تا از نور اونجا استفاده کنم.که بابا جون مهربون گفت اونجا سرما میخوری بیا همین جا.چراغارو روشن کن.ما خوابمون میبره.بابا جونه دیگه.یه مهربون به تمام معنا.ممنونم ازش برای اینکه تمام بد اخلاقیهای من رو تحمل میکنه.آخه این روزا مامان بدجوری بد اخلاق شده .دست خودشم نیست .به خاطر حالت تهوع شدید و سردردهای دوران بارداریه.اخه بزودی داداش ادرین هم به جمع خونواده ما اضافه میشه و تموم این مشکلات تموم میشه.انشاا.... و اما تو...
16 فروردين 1393